شب خدافظی ، دیر وقت ، تو باغ سعید . من کنار تو ، علیرضا رو به روم ، اشکا روون . با صدای بلند داد میزدیم 3 تایی اینو میخوندیم . 

اونقده میریم که ساحل

از من و تو بشه غافل

قایقو با هم میرونیم

اونجا تا ابد می مونیم

جایی که نه آسمونش

نه صدای مردمونش

نه غمش، نه جنب و جوشش

نه گلای گل فروشش 

مث اینجا آهنی نیست

پس ببین یادت بمونه

کسیم اینو ندونه 

زنده بودیم اگه فردا وعده ی ما لب دریا 

زنده بودیم اگه فردا وعده ی ما لب دریا ...

من هق هق ، تو منو گرفته بودی تو بغلت گریه . علیرضا منو نیگا میکرد با مهربونی، لباش میخندید چشاش گریه چه شبی بود. اون شب برای اولین بار باورم شد که تموم شده. عشقمون خیلی قشنگ بود . همه ی لحظاش خاطره بود . همه ش . حتی لحظه های انتظارشم ناب بود.

دلم تنگ شده ...

+: این روزا ، خوشیای پشت سر هم، جمعای دوستانه ی خوب، همه چی خوب فقط دلتنگی. . . تو یه شهریم ولی نمی بینیم همو . قول دادم به خودم وقتی رفتی و ندیده گرفتی همه چیزو، به خودم قول دادم اون روزا که همش گریه بود ، اون روزا که غرورم شکست ، اون روزی که تو فرودگاه گیج و مَنگ از گیت می رفتم طرف اطلاعات پرواز، داد میزدم پیجت کنن و اشک میریختم، داد میزدم من باید ببینمش و اشکام می ریخت. همه آدمای تو فرودگاه نگام میکردن ... اه باز گریه م گرفت ، هر بار که سالن پروازای خارجی و اون صحنه ها میاد تو ذهنم گریه م میگیره ... تموم شد دیگه .

+: سبک میشم اگه گریه کنم پیشت/ سبک میشم سرم باشه روی دوشت ...