باز کلی چیزی میخوام بنویسم ولی حسش نیس .

.

.

.

خدایااااا مرسی . چه جوری میشه ازت تشکر کرد ؟

+: با آهنگ بلاگم کلی حال می کنم . فقط یه ایراد کوشولو داره ... من زنم ولی زن تابستووووون :دی

 

غریــــبه بود . . . آشـــــــنا شد . . .

عـــــادت شد . . . عــــــــشق شد . . .

هســـــــتی شد . . . روزگـــــــار شد . . . 

خســـــــــته شد . . . بی وفـــــــــا شد . . . 

دور شـــــــــــد . . . بیـــــــــگانه شد . . . 

تمام شد . . . اما ، فراموش نشد . . . 


+: امروز یه روز فوق العاده بود . . . یه روز خیلی خوب . . . اونقد کردی رقصیدیم که تمام عضلات پام گرفته . . . دانشگاه هم به زودی تموم میشه و تنها چیزی که میمونه همین خاطره هاشه . . . کاش لحظه ماندنی بود و خاطره رفتنی . . .

+: جدا از احساسی که دیگه ندارمش ، جای عمادی که همه از ته دل دوسش داشتن  ، مهربون بود ، بلند میخندید ، اون عمادی که مُرد  ته دلم خالی بود . خالیه دلم واسه کسی که باهاشی هم جا داشت حتی . تو رو برای خودت دوست داشتم ، نه برای خودم . . . 

+: دیزاین آتلیه تموم شد بالاخره . . . همکارای مهربونمو دوس دارم . . . اونقد که با وجود خستگی زیاد از بیرون شهر که اومدم رفتم بهشون سر زدم . . . 

+: رفیق عزیز از تهران برمیگرده . . . ایندفعه بر عکس 2 بار قبلی همو که بغل می کنیم میگه چقدددددددددددددد چاق شدی . من خوشحالم که چند وقته عاشق غذا خوردن شدم یه جوری که همه شگفت زده شدن :دی




تحقیر را باور نکن
بر روی بوم زندگی هر چیز می خواهی بکش
زیبا و زشتش پای توست . . .

تقدیر را باور نکن
 تصویر اگر زیبا نبود
نقاش خوبی نیستی 
از نو دوباره رسم کن

تصویر را باور نکن
خالق تو را شاد آفرید
آزاد آزاد آفرید
پرواز کن تا آرزو
زنجیر را باور نکن . . .

+: حالا که بیشتر وقتمونو با هم میگذرونیم بیشتر از قبل دوسشون دارم. امروز ناهارشونو میارن پایین که با هم بخوریم. بادمجوووووووون ...  مجید گفته اگه علاقه داشته باشم هر چی بلده بهم یاد میده . یوهووووووووووو ...


+: از خودم راضیم ... از خود راضی نیستما، از خودم راضیم به خاطر اینکه نزدیک بود سر بخورم ولی دستای خدا رو سفت چسبیدم ... 100 امتیاز مثبت واسه خودم.:)

باور کن یک نفر برای همه چیز کافیست

میتوانی‌ یک دنیا دوستش داشته باشی

وقتی‌ هست بخندی ، و روزهای نبودش بغض کنی

‌ به یاد تمام لحظه‌هایی‌ که اسمشان را گذاشتی‌ خاطره

چندتا چندتا به جایی‌ نمیرسی

بگذار وقتی‌ دلت تنگ میشود

میان اشکهایت

!!! احساس کنی‌ آدمی


+ : خوبه باز لااقل تجربه هاتو نميذاري لب كوزه خانووووم ... آدم باش حتي اگه سخت ...

+ : ميگم نمي دونم چرا آخر شبا دلم ميخواد همش برقصم ... مامانم ميگه من ميدونم دخترم ، عقلت كمه و داداشاي گرامي خونه رو ميذارن رو سرشون از خنده . منم به روي خودم نميارم و پا ميشم كلي ميرقصم :دي



لوکیشن : بوستان وکیل آباد 

زمان : 22:30 تا 3:30 پنج شنبه

من ، داداش ، زن داداش ، جمیع  بچه های آتلیه . خیلی خوش گذشت ... من بهترین دوستای دنیا رو دارم

+: خوب خوب خوبه دنیای من ... 

+: یه جا خوندم اگر کسی پشت سرت حرف زد آن هم از نوع ناجور ناراحت نشو ! حتما" آنقدر اهمیت داری که دیگران این همه انرژی خرجت می کنند...

+: اینا کار دیگه به جز غیبت پشت سر من ندارن ؟

+: بالاخره باقی افرادی که نفهمیده بودن هم فهمیدن . مثل ضربه آخر یک پتک بود به ریشه دلم ولی من نشکستم. فقط کمی غمگین شدم و باز فکر کردم واقعا چرا ؟؟؟ عشقم حراج شد یا شاید معشوقم ...


یکی از بهترین خاطره های دوران دانشگاه روزی بود که به استادمون کادو دادیم ... اولین و شاید آخرین عکس دسته جمعیمون با هم بود ... شاسی رو که از لابراتوار گرفتم خودم عششششششق کردم.

این روزا همش رو دیزاین آتلیه می گذره و منم که جون میدم واسه همین کارا ...

مجید نقطه عطف اونجاس . از اوناس که نسلش رو به انقراضه ... یه آدم ساده ، هنرمند و فوق العاده مهربون... همش سعی داره چیزایی که بلده به همه یاد بده ... امروز کلی با هم عکاسی و نورپردازی کردیم ...

 

+: دیروز اومدم سوار ماشینم بشم ریموتو زدم درا باز شه ، باز نشد ... باز زدم ، باز نشد ... با خودم گفتم ای بابا این که همین الان کار میکرد. سوئیچو انداختم درو باز کنم ،  دیدم باز نمیشه ... کلافه شده  بودم ، گرمم بود ... یه متر وایسادم عقب داشتم به این فک میکردم که چرا در باز نمیشه واقعا ... یهو چشمم افتاد به دو تا ماشین اونطرف تر ... :دی ماشینمو اشتباه گرفته بودم ... سوتی در حد سازمان ملل ... کلی خندیدم با خودم  ... از قضا نزدیک ایستگاه اتوبوس بودم و مردم هم با لبخندهاشون مستفیضم کردن :دی

 

+: رفیق شفیق ما باز ول کرده رفته دیار شوهر ... :دی

 

+: فردای من خیلی وقته که گذشته ازش

آب شد و ریخت روی گونه های من

مثل دونه های برف

مهم نیس چی میشه بعدش

این مهمه که هنوز زنده م

من همونم که بعد مرگش

همه میگن که هنو زنده س

من اشکامو به تو دادم

دیدم چشما همه تو خوابن

قبر ساختم از اتاقم

نفسم هرز شد

بدنم سرد شد

ولی روحمو گرم نگه داشتم رو اجاقم ...

نه نرو وایسا

از چی باید حرف زد

با چی میشه فهمید فرق خوبو از بد ؟! ...

آلبوم جدید بهرام دیوانه کننده س ... دو هفته س مدام تو ماشین گوشش میدم و خسته نمیشم

+: در همین لحظه یه دنیا حسرت اومد سراغم ... چرا واقعاً ؟؟؟؟ 

_: خوبم آیا ؟!!! باید باشم ...

2 ساعت بشینی بنویسی بعد مث ... بپره :دی

نمی نویسمش دیگه :دی

+: این بار واقعا دیگه هیچ فرقی نداره که تو چه رنگی بپوشی 

+: ترجیح می دادم با درد روبرو بشم تا با ترس ... رفتنت خیلی بهتر از فکر رفتنت بود... تموم شد ... درست وقتی که باید تموم میشد.

+: خدایااااااااااااااااااااااا عاششششقتم ... حال می کنم که همیشه حواست هستا ... نگی به روی خودش نمیاره ها ... ایندفعه رو که چایی خوردیم چقدم چسبید ، دفعه بعد بستنی مهمون من :دی

+: hot picture ، مهدی ، پروانه، مجید ، رحمان ، بهنام و کار باهاشونو دووووووووووووس دارم خیلی.

+: عاشق هنرم چرا بیخود درس میخونمشو دیگه نمیدونم !!!!

 

وقتی یه روز صبح از خواب پا میشی دست و صورت نشسته میشنگی ... بعد وقتی داری لباس عوض می کنی میرقصی و لباسی که در آوردی رو دور سرت می چرخونی پرت میکنی گوشه اتاق و کلی حال می کنی ... یعنی اون روز قراره فاز مثبت واسه بقیه پخش کنی :دی

کلا شنگول بودم امروز و عالمی رو شنگولیدم ... تهشم از خوشحالی اینکه اون مانتویی که میخواستم بخرمُ پیدا کردم ۱ساعت تو خونه بی دَنگ میدونگیدم ... ترجمه میشه بی آهنگ میرقصیدم :دی

+: من به دی جِی فاز میدم ...کیکو با جاز میدم :دی

غمگينم

خسته ام 

يا هر كوفت ديگه اي ...

فقط ميدونم كه بايد خودمو بكشونم بيرون ازين احساس ... چطوريش ديگه جون كندن تعبير بشه شايد ....

+: كاش الان ظهر بود ... يه بيابونم وجود داشت كه من دراز بكشم رو خاكش و چشمامو ببندم ... بعد شايد بشه گريه كرد ... شايد بشه حرف زد ... با خودم كه ازش ميترسم ... خيلي وقته با خودم حرف نزدم ... خودم احمقه ... چرت و پرت ميگه ... من خيلي وقته كه با هيچكس از ته دل حرف نزدم حتي خودم ... نميخوامم بزنم.

+: ديشب براي اولين بار تو خوابام با هم قهر نبوديم ... چشمات ، روياي خوبي بود ... دلم واست  تنگ شده بود.

+: اي خدااااااااا من چرا همش ميخندم ؟؟؟ چرا وقتي اصلا حالم خوش نيس با دوستم ميريم بستني ميخوريم و ماشينو  ميرقصونم و به شعراي جواد يساري و عباس قادري قاه قاه ميخنديم ...

کلی کار عقب افتاده دارم ...

از شروع به رفتن سر کار که هر هفته پری رو حواله می کنم به هفته دیگه و خونه هزار و یک فامیلی که هی پیچوندمو نرفتم و به مامانم قول دادم که این هفته همشو برم

گرفته

تا نقاشی ای که نیمه تموم گذاشتم و کلاسش که بی اطلاع استادش دیگه نرفتمو خطمم خاموش کردم ...

بماند که الان ساعت ۲۰ دقیقه به پنجه و خیلیم خوابم میاد و ارائه نانو یک چهارمشم ترجمه نشده و صبح باید برم حمام و تعزیه و هزار و یک کار دیگه ولی نشستم به چرت و پرت فک می کنم ... 

ای خدااااااااااااااااااااااااا من گشاد چرا قبول کردم کنفرانسو آماده کنم ؟؟؟؟

+: بعد الان باید یادت بیاد نصف لباساتو انداختی تو ماشین لباسشویی یادت رفته در بیاری ...

+ :آقای مجری ... مَ الان شیژوریَم ؟؟؟؟ ... آقای مجری: زهر مار ... کمتر خودتو رها کن :دی

سخت است

عزیز ترین آدم زندگیت را

با تمام زیباییهایش ...

خنده هایش ...

مهربانیهایش ...

دنیا در جوانی ات ببلعد ...

+: نمی دونم واقعا چی بنویسم ... یکی از بهترین آدمایی که میشناختم رو خاک بلعید ... منو بغض داره خفه می کنه ونوس عزیزم ، چه برسه به تو که شونه ی دلتنگیات ... مادرت بود ...

+: کاش میشد فقط کمی از سنگینی غمت کم کرد ...

بوی بارونُ

خودمُ

موهامُ عشق است ...

+: هر وقت به مامانم میگم چه احساسی داری ازین که یه دختری به خوشگلیه من داری میگه خوب نیست آدم از خودش تعریف کنه دخترم :دی

من از لب تو منتظر یه حرف تازه م

تا قشنگترین قصه عالم رو بسازم

به خودم نوشت: وقتی مریضی و توقع داری همه درکت کنن ، وقتی سالمی لطفا بقیه رو درک کن.

+:درکت می کنم .


قبل ترها هر وقت دلم میگرفت دلم میخواست با یکی حرف بزنم حالا تنها چيزي كه درين موارد نميخوام همينه .

پا میشم با خودم :) میرم سر خاک بابا علي ... فكر ميكنم بهش ... به روزايي كه بود ... كه اگه الان بود عاشق موهام بود ... واسش گل میذارم . كاش ميشد بوسيدش .

از اونجا میرم بند گلستون . ميريم كنار آبشارش ميشينيم ميشينيم ميشينيم؟؟؟؟ بله ميشينيم با خرزو خان ...
احساس مرطوب شدن ميكنم. ميرم كنار بند واميستم نگاه مي كنم ... دلم ميخواد سوار قايق ركابي شم ...   مسئولش ميگه بايد دو نفر باشين :(خب خرزو رو كه كسي نمي بينه :) اصلا سر حال نيستم فقط دلم ميخوااااد ... به آقائه ميگم اين شاگردتو با من بفرست بياد بليطشو ميدم خوب ... اومد سوار شه ، گفتم فقط حرف نزن به هيچ وجه لطفا... باشه؟ قبول ميكنه ... چقدر مهربون ...
احساس خوبي دارم ... سرمو تكيه ميدم ،چشامو مي بندم، هوا تووووپ ... احساس ميكنم همه چيزايي كه يه جا گير كرده بود داره از بين ميره ... هي دارم خوب تر ميشم ...
پياده ميشم برم طرف ماشين چشمم ميفته به جيگركي ... چقد دلم ميخواد با خودم جيگر بخورم ... هر سيخ جيگرشو 5 برابر جاهاي ديگه حساب ميكنه ميشينم بالاي يكي از تختا مشرف به بند . جيگر نبود سنگ بود فقط ... فك كنم خيلي وقت مونده بود .اصلا خورده نميشد ولي من اصرار داشتم بخورم حتي اگه شب مسموم شم :)

نصفشو كه ميخورم ديگه بي خيال ميشم ... صاحب اونجا يه آقاي مهربوني بود بهش گفتم مرسي ولي واقعا خورده نمي شد. :) كلي معذرت خواست گفت تازه باز كرديم اصلا تجربه نداريم ... چه صداقتيييي ... مرسييييييييييي

اينقدر با تنهايي خودم حال مي كردم كه وز وز آدمهاي مزاحم كوچكترين تاثيري تو خلوتم نذاشت ...

+:تنهايي از آن چيزهايي است كه هر چه طولاني تر مي شود

عميق تر هم ميشود!
و آن وقت سخت می توانی کسی را شریکش کنی.
نگذار تنهاییت عمیق شود ...

+: به عبارتي شد نزديك ۱۰ ماه ... ايول اراده ... دم خودم گرم

+: اين بند، عقباش يه غار داره كه تا حالا نديده بودم ... اولين باري كه دلم خواست كسيو تو تنهاييم شريك كنم با هم ميريم اونجا ... آدم ياد فيلماي تخيلي ميفته :دي

+:كاش يكم چيزي ياد ميدادي ... به خاطر همه روزايي كه باعث شدي من خواب صبحمو بيخود از دست بدم نمي بخشمت استاد مزخرف آز شبكه :دي

+: شايد خيلي زودتر از اون كه فكرشو بكنم دلم واسه همين آدما و همين دلتنگيا تنگ بشه ... شايد ...

امروز از وقتي از خواب بیدار شدم میشنگیدم و میرقصیدم تا همین الان که در خدمت شمام . دوست داشتم امروز تو دانشگاه پروانه ای راه برم کیفمو پرت کنم تو هوا ولی مردم که نمیفهمن من خوشااااالم زبونم لال می گن شیرین عقله دختره ...:دی

+: خانوم میزنی کدوم شامپو ... که موهات پریشونه مث نامجووووووو
بعدا نوشت: انرژي فوق زياد بود بعد اون همه شنگيدن و رقصيدن تا ساعت ۲ با مامانم طرقبه جاغرق بوديم ... طفلي مامانمم دارم از راه بدر ميكنم :دي

چند وقت پيش فك ميكردم اينقد غرق زندگي خودم شدم كه خونواده م رو فقط سر شام مي بينم. بعد چند روز آدم شدن فهميدم داداش كوچيكه شديدا به توجه من نياز داره. تصميم گرفتم يكم بيشتر خودمو به علايقش نزديك كنم تا چيزايي مشترك واسه حرف زدن داشته باشيم. از اقبال بد من هيچكدوم از سرگرميامون با هم يكي نيست .

حالا يه مدته موزيكايي كه اون دوس داره رو گوش مي كنم كه هي بهش بگم چقد قشنگه بعد اون ذوق كنه بگه اون آهنگشم گوش كردي كه اينجوريه ؟ بعد من هي بگم آره آره خيلي قشنگه و بعد احساس كنم خوشحاله و من ته دلم غنج بره :دي

بعد گذشت چن وقت سليقه موسيقيم عوض شده .  نصف موزيكاي تو گوشيمو پاك كردم . همينجوري پيش بره فك كنم امينم و ليدي گاگا بشن خواننده ي مورد علاقه م :دي

+: يه وقتايي ديگه حسش نيست غصه بخوري

رسما غصه تو رو ميخوره ... :دي

+:تو را صدا مي زنند كلاغ ها 

ومن

بي تفاوت از كنار گورستان مي گذرم

+: خدايا چقد با ابي چاي مي نوشي ... بيا با مام يكم بنوش ديگه تا نرفتيم با كس ديگه ويسكي بنوشيم ... 

+:خدايا به مسخره نگيريا ... كم كم دارم عاصي ميشما ... نگي نگفتيا ...