آنقدر بارانی ات به تنت می آید که باور کن
باران برای تو / با سر می آید . . .

هومن شریفی

دارم فک می کنم من باید مددکار اجتماعی میشدم . هر کی به ما میرسه احساس صمیمیت می کنه !!! قضیه همون درک کردن و ایناس . چند وقته دارم تمرین می کنم کسی رو درک نکنم . :)))

+: چون آدم جدید نمی بینم درک نمی کنم ، وگرنه طرف و ببینم درک شده ، دیگه دست من نیس . خخخخخ

بابام علاقه ی زیادی به روی منبر رفتن و ایراد سخنرانی داره .

داشتم فک میکردم خوب شد معلم شد باز ، آخوند میشد کجای دلم میذاشتمش :)))


بدترین چیزها همیشه در درون آدم اتفاق می افتد. اگر اتفاق در بیرون بیافتد مثل وقتی که اردنگی میخوریم، می شود زد به چاک. اما از درون غیر ممکن است. وقتی به این حالت دچار می شوم، می خواهم بروم برون و دیگر به هیچ کجا برنگردم. مثل این است که وجود دیگری در من باشد. شروع می کنم به زوزه کشیدن، خود را روی زمین می اندازم، سرم را به این طرف و آنطرف می کوبم تا بیرون برود.


زندگی در پیش رو / رومن گاری

میخوام یه کاغذ بچسبونم رو پیشونیم بنویسم :

این مخ زدنی نیست حتی شما دوست عزیز

والا به خدا . . .

داره به همه چی و همه کس چنگ میندازه که بگه منم هستم . خب بیا بگو ... خوردم . تموم .

+: روزای خوبتو انکار می کنی / این واقعیتو تکرار می کنی / اطرافیانتو از دست میدی و / افسرده میشی و از دست میری و / دور خودت همش دیوار می کشی / افسوس میخوری / سیگار می کشی . . .

+: تو یه اشتباه بیشتر نبودی . . . 

+:  این شعر خواجه امیری : " اگه این زندگی باشه / اگه این سهمم از دنیاس / من از مردن هراسم نیست " تکامل یافته ی این شعر اندیه :" اگه عشق همینه / اگه زندگی اینه / نمیخوام چشمام دنیا رو ببینه " :دی

گمونم نمی تونی حتی خودت ، جای خالیتو تو دلم پر کنی . . . 

خدایااااا بسه ، خسته م جون تو . . .

+: گریه :|

با اینکه تاریخ و منظر 0 زدم ، ترازم 1000 تا رفت بالا ، دروس فنی و زبان ، خدااااااااااااااا . یوهووووووووووو 

زندگی مث آب روونه 

بپا چشمات خواب نمونه . . . 

بذار یک چیز پیش پا افتاده بهت بگم. ماها از نظر عاطفی ناشی هستیم و نه من و نه تو تنها، همه.

مساله ناراحت کننده همینه. به ما همه چیز رو دربارۀ بدنمون، وضع کشاورزی، ریشه مربع عدد پی یا هر زهرمار دیگری که اسمش چیز هست، یاد می دن، ولی دربارۀ روحمون یک کلمه به ما یاد نمی دن. 
ما به طرز وحشتناکی نادانیم هم دربارۀ خودمون و هم دربارۀ دیگران. 
تو چطور می تونی آدم های دیگر رو درک کنی در حالی که هیچ چیز دربارۀ خودت نمی دونی. 
---
اینگمار برگمن

یاد میگیری 
که میتوانی تحمل کنی
که محکم باشی 
پای هر خداحافظی
یاد می‌گیری که خیلی می‌ارزی.

خورخه لوییس بورخس

من به موقعش یکمی 

آره فــــــــوقـش یکمی

یکمی کلاه رفته سرم ، وقتی بودی دور و برم 

یکمی کلاه رفته سرم ولی تو رو از رو میبرم . . . 

چه حالی میده فاتحه ی یکی که خیلی ادعاش میشه رو خیلی غیر مستقیم بخونی که تا تهش بسوزه . . . :دی


+: یادته همش بهم میگفتی که فراموش کردن آسونه

حالا بشینو تماشا کن ، از تو هیچی تو خاطرم نمی مونه . . .

به طرز روانی باری امشب چند ساعت پشت سرهم گوشش کردم . از عالی یه چیزی اون طرف تره . . .



I know you think that I shouldn't still love you, 
Or tell you that.
But if I didn't say it, well I'd still have felt it 
where's the sense in that? 

I promise I'm not trying to make your life harder 
Or return to where we were 

I know I left too much mess and 
destruction to come back again 
And I caused nothing but trouble 
I understand if you can't talk to me again 
And if you live by the rules of "it's over" 
then I'm sure that that makes sense 

And when we meet 
Which I'm sure we will 
All that was there
Will be there still 
I'll let it pass 
And hold my tongue 
And you will think 
That I've moved on.... 

I will go down with this ship 
And I won't put my hands up and surrender 
There will be no white flag above my door 
I'm in love and always will be 

اگه دلم میومد میرفتم از ته میزدم موهامو. چرا همه موهاشون بلنده خـــــز شده :|

+: از ته که نه ، ولی کوتاه کردم تا اونجا که قلبم سکته نکنه :)))

نه میتونم ازین احساس رها شم تا تو تنها شی

نه اون اندازه دل دارم ببینم با کسی باشی

دارم میسوزم از وهم تبی که هر دو میگیریم

ازین که هر دومون با هم لب یک تیغ راه میریم . . . 

یه کسی که خیلی دوسش دارم MS گرفته . 

خدایا معلومه داری چیکار می کنی ؟؟؟؟ حواست هست ؟؟؟

+: یکی انگار توی سینه م گل یأس داره میکاره . . . 

امروز یاسین میخواست ناهار بخوره ، گوجه فرنگی آورده بود گفتم بده من واست ریز کنم ، گقت نه خودم ریز میکنم

مامانم میخنده میگه بده بهش خواهرو پس واسه چی میخوای؟

جواب نمیده

مامانم کخ ریختنش گل میکنه دوباره میخنده میگه بده دیگه ،  آدم خواهرو واسه چی میخواد پس؟

میگه خواهرو ؟ میخواد بذاره جلو چشش ، نگاش کنه ، کیف کنه . 

+: اینجور برادرهایی داریم ما ، خر کیف شدیم :دی

طعم خیس اندوه

اتفاق افتاده

یه آه خداحافظ

یه فاجعه ی ساده . . . 

+: دلم واسش تنگ شده ولی اصلا ناراحت نیستم که ازش خواستم دیگه هیچ وقت بهم زنگ نزنه. دمش گرم هر کی اینو گفته : یک پایان تلخ بهتر از یک تلخیه بی پایانه ...

چقد بده که داری تمام سعیتو می کنی که دیر نشه ، 

که پشیمون نشه 

که پشیمون نشی 

ولی آخرش همه ی اینا میشه :(((

دوباره مرور کردن ها شروع شد ! کجا اشتباه کرده بودم ؟! چرا نتوانسته بودم ؟! چه چیزی او را فراری داده بود ؟! نتوانسته بودم به هیچکدام از سٶال هایم جواب بدهم ! خسته شدم ! بعد از مدتی توانستم از خودم آدم سرد و نا امیدی بسازم و آنقدر در این کار پیش رفتم که چند هفته بعد با شنیدن دوباره ی صدایش خوشحال نشدم ... !! 

ماه کامل میشود / فریبا وفی

خوب منو به خاطرت بسپار ، این منی که روبروته

تماشا کن رفتن کسیو که بعد ازین دیدنش آرزوته . . .