آدما در دو صورت خود واقعیشونو نشون میدن

یا اینکه بدونن کامل به خواسته شون رسیدن

یا اینکه بدونن هیچ وقت به خواسته شون نمیرسن

+: پسره ی شغال . جا داشت بگم ... نخور

+: خیلی حال کردم با حرکتی که انجام دادی، بیشتر از یه ... نخور واسش زور داشت :دی

پیرو پست قبلی داداتش کوچیکم اومده میگه خط تاثیر اینو چه جوری رسم کنم؟ میگم تو فک کردی من یادمه؟ میگه مگه امروز امتحان نداشتی ؟ میگم دااااااااااااااااااشتم، من بعد امتحانم یادم نمیاد چی نوشتم :دی

+: هی میگه دانشگات درپیته . فک میکنه دانشگاه ما خیلی آسون امتحان میگیره که من این مدلی درس میخونم :))) 

امروز امتحان تحلیل داشتم. استاده سر جلسه بهم میگه تحلیل داری؟ میگم آره . میخنده میگه قیافه های آشنا میبینم. یه بارم کلاس نیومدی نه؟ باز میخنده. من نیز میخندم . 

این خنده ها موقع اعلام نتایج به گریه تبدیل میشه :دی

+: تا یه رب مونده به امتحان مطالب جدید میخوندم :دی 

پای کامپیوتر مگنوم شکلاتی خوردم بعد یه ساعت خودمو تو آیینه دیدم ، مث این بچه ها دور دهنم کاکائویی شده بود . از قیافه ام خنده م گرفت ، اگه موهامم خرگوشی بسته بودم ، دیگه همون احمق بچگیام شده بودم :دی

فرهاد امروز زنگ زده میگه من نمی دونم با چه عقلی بهت یه ماه مرخصی دادم. پاشو بیا ساختمونت به امون خداس ، من نمیرسم بهش سر بزنم . میگم امتحان دارم خوب. میگه استاد این درست دوستمه ، پاشو بیا من دست تنهام، نمره شو میگیرم واست.

+: وقتی گفت یه ماه واسه امتحانات نیا با خودم گفتم چقد من حضور بی تاثیری دارم اینجا :دی

+: نگرونم که تو این شلوغیا گم باشی . . . 

این ترم آخری انگار هر درسی 1000 تن وزن داره که با زنجیر بسته شده به پات ، هر امتحانیو که میدم کلی آزادتر زندگی می کنم .

آز رایانه کوچک

بار گذاری

امروز مدیریت کیفیت و اخلاق . . . وه چقد سبک شدم . . . 

+: امتحان اخلاق چقد آسون بود ، دیروز کتاب گیرم نیومد، سه سری تست زدم . یه غلط دارم فقط :)) به جاش طراح سوالای کیفیت عقده ای تماااااااااااام بود.

+: مادری داریم ما . . . صبح 8 و 10 و نیم امتحان داشتم. اخلاق که اصلا نخونده بودم. ساعتمو 5 صبح کوک کردم پاشدم باز خوابیدم گفتم گور بابای درس . یه رب به 7 پا شدم مامانم کلی سر و صدا که برو بخواب نمیذارم درس بخونی مریض میشی . بخواب 7 و نیم بیدارت می کنم. حالا فک کن که من اصلا کتاب اخلاق نداشتم ، کیفیتم 2-3 ساعت خوندم. بعد به من میگن تو چرا اینقد بی خیالی . . . میگن مادرو ببین دخترو بگیر؟ یه همچین چیزی . اینجور خونواده ی خونسردی هستیم ما :دی


گفتی که میخوای بری سرو سامون بگیری

خواستی اما نتونستی به این آسونی بری

دستت مال هر کی باشه چشمت دنبال من

هر نگاهت انگاری اسممو فریاد میزنه


حالا بگو کی دیگه اخماتو میگیره

با تو میخنده ، تب کنی واست میمیره

دست کی شبا لای موهاته

آره خودم نیستم ولی یادم که باهاته . . . 


+: اس ام اس دادم آدرس جدید آرایشگاه خواهرتو واسم بفرست. زنگ زده میگه شما خودتون خوشگلین خانوووووووم آرایشگاه لازم ندارین . منم گفتم خودم میدونم واسه دوستم میخوام :دی میگه دیزاین آرایشگاه جدیدشونو من کردم اگه رفتی ببین خوبه؟ میگم ما رو با خونواده ی شما کاری نیست :) میگه اختیار دارین تشریف ببرین میگم بذارنتون رو چشاشون . میگم خوش سلیقه تر از تو نبود اونجا رو دیزاین کنه ؟ . . . بعدم کلی ازین حرفا که کجا و چرا و چگونه زده منم سر بالا جواب دادم همشو . چی دارم بگم ؟ واقعا چی میتونم بگم ؟ 

+: هر چند که با دلت نرفتی ولی خودت رفتی ... من هر چقد دلتنگ باشم هیچ ایده ای واسه برگشتن بهت نمیدم. حالا تو هی بگوووووووو زری میخواستم بگم ... چیزه ... زنگ زدم بگم ... یعنی ... نمیتونم بگم ، بیخیال تو چقد خانومی :|

+: چه خوبه یه استادی دارم که بین این جماعت لال پرست ، با پیام ها و ایمیل هاش بهم انگیزه میده برای متفاوت بودن.


سلام 

نمی خواهم به گذاشتن نوشته ها و پیام هایی سیاسی همچون یاد آوری سالگرد شهادت جوادی فر و ... تشویقتان کنم که مبادا از این جهت خدای ناکرده مشکلی متوجه تان شود اما تنها می خواستم این را بگویم که از اینکه چشمه احساس و زیبا دیدن ، در شما نخشکیده است و از اینکه شهامت و جسارت بزرگ زیستن و سبز بودن را در دل خود زنده نگاه می دارید از شما بسیار سپاسگزارم. دیدن و خواندن این همه خوبی در شما و برخی دیگر از دوستان و دانشجویانم ، به آینده ای که به زودی خواهد رسید امیدوارترم می کند. 


شادی و امیدتان سبز و روزافزون

آری
آن قدر زن نیستــــم
که مرا برای عاشقـــــی به رسمیت بشناســــی...
در برابر فاحشه های این شهــر
باید
که قدیســه بنامی ام!

با طنابی
که در پوسیدگی
به استخوان های حوا می ماند
و در نازکی
به تار مویی
وصلم به تو
وصلی به من
و وصله وصله است

دل هایمان . .  .

+: 2 سال دوری از یک دوستی با تمام حاشیه هاش باعث ذره ای احساس بد نشده حتی . . . اعتراف می کنم هنوز مثل وقتایی که همه بچه ها بعد امتحان می رفتیم بیرون . . . وقتایی که کبری بودم . . . که دسته جمعی میرفتیم پارک جنگلی . . . حتی وقتایی که قیافه ی ننه فولاد زره می گرفتی . . . دوستت دارم . هیچ وقت مهربونیات یادم نمیره :)

این n مین باره که حالم  بده و آرزو می کنم ای کاش مشهد دیسکو داشت !!!!

+: چرا حال منو میپرسه وقتی که من بعد این مکالمه های کوتاه دلم میخواد بمیرم . کوفتت شه اون قهقه های زورکی که تحویلت میدم که فک کنی من چقد حالم خوبه .



نیامدنت را به فال نیک می گیرم
ار کجا معلوم 
که می آمدی و خنده هایت
شبیه خنده های نامردان نشده بود؟
از کجا
که می آمدی و دست هات
به جای بوی نوازش من در خواب
بوی اسکلت هایی که هنوز نمرده اند نمی داد؟
به نیامدنت ادامه بده
شبی که رفتی
حسابی ماه بودی
از کجا که شبی که خدایی نکرده برمی گردی
ماه را زیر قدم های تند هوس آلودت
شکنجه نکرده باشی؟

مهدیه لطیفی

پاس کردن یک درس عملی بدون اینکه حتی یک جلسه سرکلاس رفته باشی و پروژه تحویل داده باشی، یکی از شیرین ترین حسهای دنیاس :دی

امیررضا بهم زنگ زد . . . یووووهوووو 

چیز خاصی نگفت ولی . . . هر دو تامون شوکه بودیم، نمی تونستم حرف بزنم . یکم ساکت بودیم ، گفتم جانم کاری داشتی . گفت زبونم بند اومده زری ، قفل کردم . نمی تونم حرف بزنم . بعدم یکم تته پته کرد که میخواستم بگم . . . زنگ زدم بگم . . . زری . . . میخواستم بگم . . . نمی تونم بگم ، ولش کن . خودت چه خبر ؟. . . واااای مث روز آخری که با هم خدافظی کردیم . یعنی رو روان آدم پیاده روی می کنه این بشر. 

ظاهرا ازدواجش هنوز در مراحل اولیه متوقفه .

+: کلی انرژی داد بهم این مکالمه 8 دقیقه ای