امروز یاسین میخواست ناهار بخوره ، گوجه فرنگی آورده بود گفتم بده من واست ریز کنم ، گقت نه خودم ریز میکنم
مامانم میخنده میگه بده بهش خواهرو پس واسه چی میخوای؟
جواب نمیده
مامانم کخ ریختنش گل میکنه دوباره میخنده میگه بده دیگه ، آدم خواهرو واسه چی میخواد پس؟
میگه خواهرو ؟ میخواد بذاره جلو چشش ، نگاش کنه ، کیف کنه .
+: اینجور برادرهایی داریم ما ، خر کیف شدیم :دی
+ نوشته شده در جمعه پنجم آبان ۱۳۹۱ ساعت 2:18 AM توسط z.e
|
ما نباید دفن شویم