
دیشب رفتم خرید هوا سرد بود سرما خوردم یکم. دیشب که نخوابیدم از ظهرم که پا شدم سر دردم. ظهر کلاسم تشکیل نمیشه میرم دانشگاه سوسک میشم برمیگردم. عصر رفتم اونی که دیشب خریدمو عوض کنم. فروشنده ش از مشتریامون بود . میرم تو پرو یه لباس آستین بلند میپوشم میگه پوشیدی ببینم تو تنت. نشون میدم میگم خوبه این. یه تاپ پرو می کنم نصف از بالا نداشت نصف از پایین .تو پرو بودم مرتیکه الدنگ میگه پوشیدی بیا بیرون ببینم. در میارم لباسامو میپوشم میام بیرون میگم خیلی باز بود نمی تونستم به شما نشون بدم. مردک احمق پررو.
از مغازه که اومدم بیرون میخواستم زنگ بزنم به آقای گرفتار باهاش حرف بزنم باز گفتم ولش کن. ظهر با هم حرف زدیم . عصر پنج شنبه ام که مغازه نیس حتما باز یا با خونواده میره بیرون یا با دوستاش. فک کردم چقد طفلکم من ، کاش الان بود با هم میرفتیم دور دور. داشتم برمیگشتم خونه گوشیم زنگ خورد . حتی یه درصد فک نمیکردم این وقت روز بهم زنگ بزنه. میگم کجایی میگه جای خونه شما، تو کجایی ؟ میگم منم جای خونه شما :دی. میگه اگه دیرت نمیشه وایسا بیام دنبالت با هم بریم بیرون.
واااااااای چقد خوشحال شدم. عاشــــــــقتــم پسر خووووووووب.
+: امروز م ر ض ی رو میبینم تو دانشگاه ، خنده م میگیره .
ما نباید دفن شویم