چهارراه فرامرز
منم چهارراه فرامرزم . کجا میری؟
میریم مطالباتمونو بگیریم با احمد
منم باهاتون میام
اکی
2 دقیقه بعد ، احمد میگه موهاشو کوتاه کرده ، چه خوب شدی .
دوباره
موهاشو کوتاه کرده بی ذوقِ خر
حامد : ئهههه موهاتو کوتاه کردی ...
بله کوتاه کردم
احمد : استخر بودی ؟
آره
حامد : ئههه استخر بودی؟
...
احمد پیاده میشه.
چه خبر ؟
هیچی
تو چه خبر
هیچی
میگم چرا ناراحتی ؟
ناراحت نیستم . خسته ام . اثاث کشی داشتیم امروز. فردا چک دارم پولام دست مردمه
اثاث کشی ؟ کــــــِی ؟ چرا نگفتی ؟؟
نگفتم ؟!! خب حرف نزدیم با هم . تلفنشو جواب میده . . .
تو اصلا دلت نمیخواد با من حرف بزنی
این چه حرفیـــــه؟؟ با قیافه ی حق به جانب.خوشگل شدی ( تازه بعد نیم ساعت ) :|
انگشترشو از تو کیفم در میارم بهش میدم، میگیره دستش می کنه
بیشعوری
چرا عزیزم ؟
تشکر کن ، خوشحال شو ، قرار نبوده پس بدم بهت ، خسیس
آها نه خب کم بود تو دستم ، مث معلولا شده بودم گرفتم سریع رفع معلولیت شه. اون که اندازه دست تو نیست عزیزم . میخرم یکی واست
میریم یکی دو جا با هم . دوباره دنبال احمد
دیر اومد ، حامد عصباااانی ، میگم از عصبانیت میترسم. اصلا قیافه ش عوضم نمیشه ، یکم دری وری بار احمد می کنه فقط . احمد که سوار شد شروع کرد داد و بیداد کردن سرش، روسی حرف میزدن با هم .
خیلی بیشعورین بچه ها منم بفهمم.
اصلا توجه نمی کنه ادامه داد و بیداد . نزدیک ماشین منیم .
عوضیا منم بفهمم
بازم ذره ای توجه نمی کنن.
نگه میداره ، عزیزم ببخشید تو رو خدا نباید می شنیدی ، مردونه بود .
مهم نیست . یه جوری فحش میدادین منم لذت ببرم :))
دستمو میگیره ، عزیزم ناراحت نشی تو رو خدا شرمنده ام .
اشکالی نداره. پیاده شدم.
+: خب به سلامتی خونه رودکی رو پس داد, رفتن خیام. اونجا باباش اینا تو طبقه بالاش هستن.
+: از عصبانیش میترسم واقعاً
+: خوشحال نیستم . عاشقشم ولی آرامش نداریم . کاش همه چی خوب شه
+: عوضیا کار یاد گرفتن هر وقت نمیخوان من چیزیو بفهمم میزنن کانال عربی و هندی و روسی. خوشبختانه سروشم مث منه . مهم مکالمات این دو تا با هم دیگه س :)))
ما نباید دفن شویم