کلی تو بارون با صدای ضبط بلند واسه خودم میرقصم و میچرخم و جیغ و داد می کنم . انرژی فووووووووووووول . یهو به سرم میزنه برم خونه ی سالمندان شاید اونام دوس داشته باشن تو این هوای بارونی با یکی حرف بزنن. به 3 تا خونه سالمندان زنگ میزنم هیچ کدوم ملاقات ندارن . 

پسر من گم و گوره باز. بهش زنگ میزنم میگه خونه محمدرضام .میگم اَه دیگه حالم ازین محمدرضا بهم میخوره , بسه دیگه هرچی بازی کردین بیا بریم باهم طرقبه. میگه همین الان اومدم بخدا . حالم گرفته شد. دلم میخواد سر به تن این محمدرضا نباشه . پیاده شدم اینقد تو بارونا راه رفتم که خیس خیس شدم . بعدشم بخاری ماشینو رو 4 روشن کردم اومدم خونه . 

+: یه وقتایی هست میبینی فقط خودتی و خودت

دوست داری, همدرد نداری

خانواده داری, حمایت نداری

عشق داری, تکیه گاه نداری

مثل همیشه همه چی داری و هیچی نداری . . . 

+: اس ام اس بعدشم جواب نداد .آخه من هر چقدم خوش اخلاق باشم , چی دارم بگم بهش الان که زنگ زد ؟؟؟

میگه زری شبا نمیخوابم اصلا همش خسته ام. میگم چرا آخه ؟ میگه نخندیا . . . همش خواب می بینم داریم ادامه حکم خونه محمدرضا رو بازی میکنیم همش درگیرم آسش رفته, نرفته, چی بازی کنم . . . بلند بلند میخندم . میگه خیلی خری گفتم نخندی. میگم من دیشب خواب میدیدم , مسافرت آقا 3 ماه طول کشیده دپرس بودم, بعد اسکلُ نیگا خواب چی میدیده :دی


چند روز پیش یه آهنگ پیشوازی تو پرتال ایرانسل دیدم یک دنیاااا خاطره داشت باهاش. وقتی بچه بودیم تو رادیو قصه شب میذاشت همیشه گوشش میکردیم . شبایی که مهمونی بودیم دخترداییامو با خودم میبردم تو ماشین بابام قصه شب گوش میکردیم . روزا شعرشو واسه مامانم میخوندم چه ذوقی میکرد.  یادش بخیر . حتما بچه که داشتم شبا این آهنگو واسش میذارم :)

گنجیشک لالا ، سنجاب لالا

آمد دوباره ، مهتاب لالا

لالالالایی لالالالایی

لالالالایی لالالالایی

گلدون خوابیــــــد مثل همیشه

قورباغه ساکــــت خوابیده بیشه  . . .

+: ضمیمه میشود نوار قصه های حسن کچل ، بزبزقندی ، عمو زنجیر باف . . . مجله های رشد . . . چقد مامان بابام زحمت کشیدن واسه ما واقعا.

میگه تو مث منی . . . میگم توام مث منی ولی تورو خدا نباش . . . میگه من اونجوری می مونم که تو میخوای.

میگم من نمی دونم چی میخوام . 

+: مرسی که از دستم کلافه نمیشی .

+: دو تا آدم احساساتی ، مغرور ، به نزدیک شدن رابطه مون فک نمی کنیم بخاطر ترس از دست دادن .

+: امشب در مورد تمام چیزایی که این مدت اذیتم میکرد صحبت کردیم. الان احساس خیلی خوبی دارم . 


بد عادت کردی چشمامو از اون وقتی که اینجایی

تو با آرامش چشمات با این لبخند رویایی

همه حرفا , همه شعرا ,  بی تو ,  تصویری از دردن

چشات معیار زیبایی رو تو قلبم عوض کردن

دیگه قلبم , با آهنگ نفسهای تو مانوسه

تو که میخندی انگاری منو خوشبختی میبوسه

بد عادت کردی چشمامو ته این قصه پیدا نیست . . . 

+: خواب میدیدم عماد بهم زنگ زده ,به این میگن همزیستی مسالمت آمیز . تو خوابم با هم دعوامون شد. :) نه واست دلتنگم , نه ازت دلگیرم . . .


همه را تــــو بردی !

در یک بازی نابرابر
در یک ستیز جانکاه
و در یک ظهر تشنه آفتاب
در امتداد یک روز تابستان

همه را تـــــو بردی !

آری
تمام
دلــــــــم
را تـــــــو بردی. . .!

+: امروز بعد کلاس با سارا میایم تو پارک جای دانشگاه. من همینجوری زل زده بودم روبرو نگاه میکردم. میگه چته تو ؟ میگم با مامانم قهر کردم.میپرسه چرا ؟ سر هیچ و پوچ. کلافه ام. یه نیم ساعتی میگذره. بهش میگم میدونی دقیقا حس وقتیو دارم که هما داشت ازدواج میکرد. یهو تو پارک های های میزنم زیر گریه. بغلم میکنه میگه خره من و مصطفی که یه سره ور دلتیم. میگه تازه میخوایم از رو کلید خونه مون یکیم واسه تو بسازیم . زنگوله پای تابوتمی تو. یکم تو پارک حرف میزنیم. ماشین نداشتم امروز . مصطفی میاد دنبالمون که ببرتمون خونه. میگه دپرسی واسه چی؟ سارا میگه احمق فک میکنه ما ولش میکنیم. میریم طرقبه . با سارا میرم خونشون. مصطفی میگه شب میام دنبالت ببرمت خونه. :) 
+: به امیر زنگ میزنم میگم دیشب تقصیر من بود . میگه نه من فقط نمیخواستم تو ناراحت شی منظوری نداشتم. میگم مشکل من بود من با خودم درگیرم ببخشید. میگه دیووووونه ای تموم شد اون. نبینم دوباره معذرت خواهی کنیا. 
+: این همه دوستای خوب . . . نمیدونم من واسه چی توهم طرد شدن زدم.

کاش میفهمیدی هر چی گفتی که از دلم در بیاری ، حالمو بدتر کرد . کاش نمی زدی اون حرفارو . کاش یادآوری نمی کردی یه بارم منو نبوسیدی. خیلی خری که نمیفهمی من خیلی دوست دارم . وااای یک حال گندی دارم الان. 

+: تو دو روز گذشته هر کی میگه بالا چشت ابرو بهم بر میخوره. دوستای نزدیکم یکی یکی دارن تنهام میذارن. هما، احسان ، بهار، دو روز دیگه م سارا . . . توام که بد دلمو خالی کردی . . .

+: میگه ببخشید ، اگه میدونستم خانم اینقد زودرنج تشریف دارن شوخی نمی کردم باهات . احساس کردم کلافه ش کردم اصلا توقع این برخورد و نداشت. نمی فهمه من چی میگم. ن م ی ف ه م ه .

+: بدم بد . . . من به همه کسایی که دوسشون دارم وابسته ام مث خر . هیچ وقتم آدم نمیشم. شاید لازم باشه یه مدتی از همه فاصله بگیرم .

دیشب خیلی دلم پر بود از چیزایی که هر روز می بینم و باید باهاشون بجنگم ، ازین همه مردم گوسفند خرافه پرست خاک بر سری که هیچ تلاشی واسه تغییر وضعیتشون نمی کنن. از زندگی توی این کشور جهان سوم خراب شده با یه عده آدم قراضه که اگه کوچکترین تلاشی واسه تغییر وضعیتت بکنی یاغی و سرکش میدوننت. خسته بودم یا بهتر بگم درمونده بودم .به استادم ایمیل زدم درددل کردم چون فک کردم این موضوعیه که فقط اون میتونه درکش کنه. در جوابم نوشته:

برتولت بِرِشت می گوید " کسانی که می جنگند چیزی را از دست داده اند اما آنانکه نجنگیده اند هنوز در حال از دست دادن هستند." 

خانم زهرا جنگیدن با یک باور، یک عقیده، یک فرهنگ و اصولاً یک ایدئولوژی خرافه که در طی سالها در ذهن جمعی اکثریت یک جامعه نقش بسته است و یا بهتر بگویم حک شده است کار سختی است و جسارت زیادی می خواهد، جسارتی که محصول آن شاید گزند نگاه تمسخر آمیز و کلام زهراگین دیگران باشد و شاید هم خلوت تنهایی اما به این نکته سخت باور دارم که برای چیزی که ارزشش را داشته باشد باید جنگید و مبارزه کرد و اصلاً سیالیت و خروش زندگی در همین مبارزات است و کسانی که طعم شیرین این مبارزات را نچشند هنوز بخشی از پازل انسانیت شان ناقص مانده است. در کنار روحیه امیدواری که از دانشجوی پر امیدم سراغ دارم او را جسور، شجاع، با شهامت، بی پروا و ساختار شکن نیز می دانم و این همه ویژگیهای بزرگ و ستودنی اش را تحسین می کنم.

صندوق ایمیل من در ياهو و اتاق کوچک من در دانشکده ... همواره پذیرای درد دلهای شما خواهند بود.

جوابشو که میخونم اشکام بند میاد. تا وقتی این آدما هستن هنوز میشه امید داشت . . . 


صبح ساعت ۱۰ کلاس داشتم. از ساعت ۹ هی خودمو کش و قوس میدادم پا شم اصلا نمی تونستم. ساعت ۹ و نیم یاسین از جلو در اتاقم رد میشه. میگم آآآآآآی عمو کجا میری ؟ میاد تو میگه با منی؟ با قیافه ی آویزون میگم مشت و مااااااااااااال میخوام. چقد این بشر داداش خوبیه. اومد یه مشت و مالی داد تمام عضلات بدنم باز شد. کلی دعای خوب کردم واسش سر صبح.

داشتم از دانشگاه بر میگشتم یه دختر بچه ای با لباس مدرسه جلوی یه موتور نشسته بود. راننده باباش بود طبیعتا. پشت چراغ وایساده بودم با یه قیافه ی ناراحت کلافه از زیر آفتاب بودن نیگا میکرد بهم .عینکمو در آوردم بهش خندیدم خندید .چراغ سبز شد دست تکون دادم واسش. ۲۰۰ متر جلوتر دیدم داره منو به باباش نشون میده احساس کردم داره میگه برو کنار اون ماشینه. بابائه با تمام سرعتش سعی میکرد به من برسه. سرعتمو کم کردم .اومد کنارم . خندید واسم دست تکون داد واسش بوس فرستادم. وقتی رفت دلم گرفت. حتما اون موقع که پشت چراغ بوده داشته به این فک میکرده که چرا باباش با این که این همه زحمت میکشه یه ماشین نداره . یا چرا این دختره ماشین داره ولی بابای من که بچه ام داره و این همه کار میکنه . . .

دلم بد جور میگیره اونقد که یادم میره رفتم دانشگاه سر افزایش شهریه با مسئول بی همه چیز عوضیه حسابداری دهن به دهن کردم . . .




بـے تــو

عمرِ آرامــش

ڪوتاه مـے شود

مثــلِ خوابـــِ پروانـﮧ ها ..

دیشب ساعت یک و نیم آنتنش میاد. یکی دو ساعت چش از گوشی برنمیدارم . میگم الان می بینه حتما من جر دادم خودمو ، یه خبری از خودش میده. نخیــــــــــــــــــر دریغ از یه دونه اس ام اس. گوشیمو سایلنت می کنم میخوابم. ساعت 11 بیدار میشم می بینم بازم خبری نیس. از ساعت 2 آقا تازه یادش اومده که یه نفر دیشب خودشو رو گوشیش خفه کرده. منم هر چی زنگ زد جوابشو ندادم. نیم ساعت پیش ناراحتیم خوابیده بود دیگه داشتم میشنگیدم واسه خودم. زنگ زده هنو گوشیو برنداشتم میگه دیشب اینجوری شده بود اونجوری شده بود . . . میگم خــُـــــــــــب ، خونه بودی دیشب؟ میگه نه خونه هووت بودم. میگم خیلی تابلو بود .

+: داغ این محمدرضا به دل دوس دخترش بمونه الهی. :دی

+: بیخیالیه مزمنت منو کشته عزیزم. اگه جواب تلفنشو همون بار اول میدادم ، عمرا اگه به نظرش اتفاق خاصی افتاده بود . شما بگو حتی یه درصد :دی

ميترسم پشت اون نقاب زيبا

تو نباشي

ميترسم كه دلم با اين حقيقت روبرو شه

برام نقش يه عاشق پيشه رو بازي كني باز

ميترسم كه يهو براي من دست تو رو شه . . .

+: چند ساعته تو آنتن نيست . با اين كه ميدونم خونه شون بيشتر اوقات آنتن نداره ولي نگرانم.  تجربه هاي قديم اينجاهاس كه يقه ي آدمو ول نمي كنه. هزار جور فكر كردم تا الان. تو رو خدا زود آنتنت بياد :((((


روزهايي بود كه ما
شيرين ترين خاطرات را
به كتاب هاي قصهء بشر مي چسبانديم...
بيخود خودَت را
به فراموشي نزن.
ما با هم
خاطره هايي داشتيم
رفيق !


دیشب رفتم خرید هوا سرد بود سرما خوردم یکم. دیشب که نخوابیدم از ظهرم که پا شدم سر دردم. ظهر کلاسم تشکیل نمیشه میرم دانشگاه سوسک میشم برمیگردم. عصر رفتم اونی که دیشب خریدمو عوض کنم. فروشنده ش از مشتریامون بود . میرم تو پرو یه لباس آستین بلند میپوشم میگه پوشیدی ببینم تو تنت. نشون میدم میگم خوبه این. یه تاپ پرو می کنم نصف از بالا نداشت نصف از پایین .تو پرو بودم مرتیکه الدنگ میگه پوشیدی بیا بیرون ببینم. در میارم لباسامو میپوشم میام بیرون میگم خیلی باز بود نمی تونستم به شما نشون بدم. مردک احمق پررو.

از مغازه که اومدم بیرون میخواستم زنگ بزنم به آقای گرفتار باهاش حرف بزنم باز گفتم ولش کن. ظهر با هم حرف زدیم . عصر پنج شنبه ام که مغازه نیس حتما باز یا با خونواده میره بیرون یا با دوستاش. فک کردم چقد طفلکم من ، کاش الان بود با هم میرفتیم دور دور. داشتم برمیگشتم خونه گوشیم زنگ خورد . حتی یه درصد فک نمیکردم این وقت روز بهم زنگ بزنه. میگم کجایی میگه جای خونه شما، تو کجایی ؟ میگم منم جای خونه شما :دی. میگه اگه دیرت نمیشه وایسا بیام دنبالت با هم بریم بیرون. 

واااااااای چقد خوشحال شدم. عاشــــــــقتــم پسر خووووووووب. 

+: امروز م ر ض ی رو میبینم تو دانشگاه ، خنده م میگیره . 

فک کن یه درصد که من تو یکی به نعل یکی به میخ زدن ازت کم بیارم. خدای این کارام من :))

اگه حریف بازی تو باشی من عاشق بازی کردنم . . .

+:رضا یزدانی رو بیشتر از همیشه دوس دارم این روزا .

امروز و دیروز باز افتادم رو دور فول انرژی مثبت بودن. صبح زود بیدار شدم از خونه رفتم بیرون. دانشگاه و اینور اونور . ساعت ۳ اومدم خونه. کیفمو انداختم یه جا شروع کردم تو خونه رقصیدن. مامانم اخماشو کرده تو هم میگه ما تا الان منتظر تو بودیم بیای همه با هم ناهار بخوریم. بغلش می کنم میگم فدات شم اخم کردی چرا؟ قیافه ت شبیه عروسک زشتا میشه. نمیتونه جلوی خنده شو بگیره میگه تو همین زبونتو نداشتی چیکار میکردی بچه .:دی

+: دوستت دارم خیلی زیاد ... به چشماتم خیلی میاد :))

خسته باشه :|

ناراحت باشه :(

سر درد باشه :/

شنگول باشه :))

گم و گور باشه :...

در همه موارد یه دونه باشه :*


خیلی وقته که فهمیدم من به تو نمیام ولی تو لااقل به خودت بیا . . .

یک روز خاص بود امروز. 

میریم طرقبه. به دوستم میگم بریم رستوران عمادشون ناهار بخوریم. میگه اون دفعه که قهر بودین رفتیم هیچ کس محل سگ بهمون نداد ، حالا که ازدواج کرده دیگه . میگم بریم دیگه. راضی میشه بالاخره. وارد که میشیم تو اتاق مدیریت نشسته. رفتم پیشش داشت پول غذای کسیو حساب میکرد .سلام که کردم ، سرشو آورد بالا چند دقیقه همینجوری نگا میکردیم بهم . احساس کردم کاملا شوکه شده . نزدیک یک سال بود که همو ندیده بودیم. گفت زهرااااااا خوبی؟ قلبم اینقد تالاپ تولوپ میکرد که فک کردم الانه وایسه .

همه کارگرایی که هنوز عوض نشده بودن اومدن پیشم حالمو پرسیدن. اصلا فک نمیکردم باهام اینقد خوب برخورد کنن. امید میگه واااااااای زهرا آپارتمانای پردیس . منو عماد میترکیم از خنده. میگم یادته هنوز؟؟ میگه تا آخر عمر یادم نمیره. _ چقد با عماد ملتو اسکل میکردیم :دی _

ناهارمون که تموم شد رفتم حساب کنم . میگه تا جایی که یادمه من بدهکار بودم . میخندیم دوتاییمون. میگم آقایی شما ، این چه حرفیه. میگه راستی دیشب عروسی بودم ، بگو کی؟ میگم کی؟ میگه عروسی محمدرضا بود . میگم ئه اون خلم رفت سر خونه زندگیش؟ یکم حرف می زنیم . میگم الهه خوبه؟ یکم تو چشام نگا کرد ، مطمئنم هر چیزی دید جز حسادت. یه خنده تلخ کرد گفت حال چه کساییو می پرسی . _ یادم اومد آخرین باری که باهم در مورد الهه حرف زدیم قبل ازدواجشون بود. گفته بودم من هیچ وقت اون دختره ی عوضی خرابو نمیبخشم. امیدوارم بدبخت بشه. ولی وقتی محبوبه جون گفت با عماد ازدواج کرده گفتم دعا می کنم عماد خوشبخت شه و متاسفانه به پاش الهه. تو بغل مامانش گریه کردمو اینارو گفتم . واسه ازدواجش نبود دلم واسه معصومیت خودم میسوخت . یادمه مامانشم همینطور که بغلم کرده بود از گریه هام زد زیر گریه . _ میگم خانومته دیگه . . . هیچی نمیگه. از درس من حرف می زنیم ، از مامان بابا . میگم امروز زنگ زدم حال مامانو پرسیدم . میگه مامانم عاشقته که ، خب برو دخترش شو دیگه . 

 محبوبه جون بهم گفته بود هیچ وقت اجازه نمیدم الهه به خودش حق بده از اومدن تو به اینجا ناراحت شه، تو همیشه رو سر مایی ، مث افسانه م . ولی من دعوتشونو تو جمع فامیلی قبول نکردم . با اینکه دلم میخواست الهه اذیت شه اما اجازه ندادم به خودم که عمادم اذیت شه سر این قضیه. اصلا حس بدی نداشتم ازینکه داشتم با شوهر یکی دیگه صحبت میکردم . یعنی حتی هنوز باور نمی کنم که عماد من ، عشق من ، شوهر اون دختره ی لوند هرزه شده باشه .

خداحافظی که می کنم پا میشه تا دم در باهام میاد. شرمنده میشم. فک میکردم خیلی بی چشم و رو تر ازین حرفا باشه. حتی فک میکردم شاید منو که ببینه، نمونه که با هم روبرو شیم.

تو ماشین که نشستم الی میگه  راحت شدی ؟ میگم آره . عماد الان دیگه واسه من مث یه آدم معمولیه. یه دوست قدیمی که دوسش دارم. بغض داشت خفه م میکرد . عینکمو میذارم رو چشم اشکام میریزه. سعی می کنم صدام در نیاد که الی نفهمه. ضبطو کم می کنه. میگه خره تو نگاش که می کنی عالم و آدم میفهمن هنوز عاشقشی. نمیخواد تظاهر کنی . سعی می کنم دیگه گریه نکنم به خودم این اجازه رو نمیدم جلوی بقیه یاد خاطراتش بیفتم . اون همه سال ، اون همه خاطره ... باید تو دلم دفن بشه.

+: امروز احساس کردم تو 2 سال پیش زندگی می کنم. یه حس خاص بود.

+: بعد که ازونجا میام اتاق الی رو تاریک می کنم مثلا بخوابم ، موزیک میذارم. گریه کن تو میدونی پیش اون نمی مونی . . . اون دیگه رفته بسه تمومش کن . . . انگار اینو فقط واسه من خونده. احساس می کنم یکی منو میفهمه. باهاش گریه می کنم که سبک شم . یهو گوشیم زنگ میخوره . دوست نازم پشت خطه. از دیروز ازش خبر نداشتم . ذوق می کنم . موزیکو قطع می کنم سعی می کنم خوشحال حرف بزنم ، میگه خواب بودی ، میگم نه. میگه سرما خوردی، میگم نه حساسیت دارم یکم ، خوب میشه زود . قطع که میکنه عکسشو نگاه می کنم ناخوداگاه خنده م میگیره. عکسشو میبوسم. مطمئنم خاطراتمون که زیاد شه خیلی بیشتر از عماد دوسش خواهم داشت. :)

+: امروز به طور قطع به این نتیجه رسیدم که دخترا خیلی گربه صفت تر از پسران. اکثریت پسرا از اکثریت دخترا خیلی بهتر و باوفا ترن. شک ندارم

یعنی خوشم میاد از خودم که گنده اومدنم یه شبم طول نکشید. :دی

وقتی تنهام که هیچی ، وقتی تنها نیستمم یهو حالم از همه بهم میخوره دلم میخواد باز تنها باشم .

+: حالم ازت بهم نخورده هنوز ، ولی دلم میخواد از امروز یه هفته دهنتو سرویس کنم به خاطر کارایی که باید میکردی و نکردی. 

+: درسته من بعضی وقتا خیلی پرتوقع میشم ولی اینبار مشکل من نیست.

+: خبر دادن اون موقعت ، به درد همون خواهر و مادرت میخوره. 

+: اون یاروی دیگه برگشته میگه تو سجاد کسی آب بخوره من میفهمم , دلم از تهش میخواد بگه چرا زر مفت میزنی آخه , خودم گفتم پری بهت بگه . با چه اسکلایی سر و کله میزنم من . خدااااااا.


عاشق این عکسه شدم . اوخییییی چه عسلی شما. بخورمت. :)


چقد خوبه که تو هستی 

چقد خوبه تو رو دارم 

چقد خوبه که از چشمات میتونم شعر بردارم . . .

تو که دلواپسم میشی

همه دلواپسیم میره . . .

+: رفتم کفش بخرم , وقتی برگشتم 2 تا لباس و یه کلاه و یه کیف پول واسه آقا خریدم . زندگیه داریم :دی

+: میگه آروم رانندگی کن تو روخدا . هر دفعه بیرونی من پشتم میلرزه . میگم من که تند رانندگی نمی کنم. میگه وقتی یه چیزی بهت میگم بگو چشششم. میگم چشم. میگه اوپپپپس تو چشمم بلد بودی بگی؟ :)

به سلامتیه اونی که تو فیس بوک تو لیست دوستات نیست ولی اول اسمشو که تایپ می کنی اولین اسمیه که اون بالا میاد . . .